یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

زمان

  

از من پرسید: تو مال منی؟ 

گفتم :آره ! مال خوده خودت . هر کاری دلت می خواد با من بکن. 

گفت: هر کاری؟ 

گفتم :آره..... 

 

 

                                                تنهام گذاشت و رفت

 


زمان به من آموخت که دست دادن به معنیه رفاقت نیست..... 

بوسیدن  قوله ماندن نیست..... 

و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست.


دکتر شریعتی: آنجا که چشمان مشتاقی برای انسان اشک می ریزد .  

زندگی به رنج کشیدنش می ارزد. 


 

زندگی مثل یه دیکتست که هی غلط مینویسی و پاک میکنی دوباره  غلط مینویسی  و باز پاک میکنی غافل از اینکه یه روز داد میزنن ورق ها بالا.

نظرات 6 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:07 http://amir59.blogsky.com

از رفتن می گی چرا برادر ؟
راستی فکر کنم هنورز برا نوشتن و پاک کردن وقت داشته باشی
و امید وارم این جوری باشه اما خوب کمتر از پاک کن استفاده کن که بیشتر وقت کنی به سوال ها دیگه جواب بدی

احمد بروغنی شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:41

جیگر تو تحویل نمی گیری یا ما. نمی آپی چرا؟
راستی این چرندیات چیه که در مورد تنهایی و این حرفا نوشتی؟

حمیدرضا طهماسبی پور شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 21:00 http://hrtp.blogfa.com

هر وقت به من سر میزنی متوجه میشم که حتما مطلب جدیدی گذاشتی.
وگرنه تو الکی نمیایی سری بزنی.
ای دودره باز...

نرگس سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:41 http://nniki.persianblog.ir

جالبه! نگران نباش گذشت زمان همه چیز رو تغییر میده. امیدوارم زودتر ناراحتیت برطرف بشه.

فرید صلواتی چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:36 http://faridsalavati.blogfa.com/

چرا بایداین کار را که تو میگویی انجام دهم؟ روی چه منطق و مبنایی؟ چرا باید برای اهداف سوء تو احساسی شوم؟

آذر شنبه 28 دی‌ماه سال 1387 ساعت 15:51 http://azarjazayeri.blogfa.com

متن اولت خیلی قشنگ بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد