کارخونه دار: آقا کارخونه ساختیم چه کارخونه ای یه قطره روغن زمین نمیریزه ُهیچ صدایی نمیاد ُ این دستگاه های ما هیچ صدایی نمیدنُ همه جا تمیزه تا حالا کارخونه ای به این تمیزی دیدین ُ همه چی رو قانون ساخته شده .
خبرنگار: همه اینا کاره خودتونه؟
کارخونه دار: نه آقا بلژیکی ها اومدن همه چی رو ساختن به ما گفتن اینجا کارگاه باشه ُ اینجا انباری ُ اینجا اتاق مدیرُ اینجا توالت ُ اینجا آشپزخونهُ کامپیوتر ها رو انجا بذارینُ انجا میز بذارینُ ارباب رجوع اینجا بشینه ُ اینجا راهرو باشه ُدر کارخاخونه این جنسی باشهُ لباس کارگرا این فرمی باشه ُ آقای مدیر عامل اینجوری لباس بپوشهُ مبادا لباس آستین کوتاه بپوشیدُ اجازه صادرت هم ندارید ُ هواستون هم جمع کنید اگه این کارارو کردید که آخر ماه کارت ۱۰۰ آفرین میگیرید ولی اگه به دستورهای ما گوش ندید گوشتون رو می کشیم.
خبرنگار:خودوتون چیکار کردین؟
کارخونه دار: ما خیلی کارا مثلا قیمت اجناسمون از خارجی ها ارزون تره
خبرنگار: چه خوب چه طوری؟
کارخونه دار: آقا امان از دسته این بلژیکی ها اومدن به ما یاد دادن که لازم نیست همه چی رو خودتون بسازید ُ یه سری اجناس رو با شما میفروشیم ما بقی رو هم سفارش بدین بقیه بسازن شما فقط اسمبل کنید خیلی راحت این جوری قیمت تموم شده میاد پایین.
خبرنگار: چه جالب دیگه چی:
کارخونه دار: این بلژیکی ها یه چیزایی به ما یاد میدن که عقل جن هم بهش نمیرسه حال بعدا تو یه جلسه خودمونی میگم که دیگه چیا یادگرفتیم.
تور خدا حال و روزه مارو می بینید
آخه یکی نیست بگه اینو که آدم همه چیرو خودش نمی سازه رو منه احمق هم میدونم! دیگه لازم نبود بلژیکیه به شما بگه!
می بینید ما باید با کیا مصاحبه کنیم تازه آخرش جالبه:
ببخشید آقای خبرنگار این خبره ما میشه با عکس کارشه میشه خبر یک بشه؟
باور کنید من آخرش یکی از اینارو به قصده کشت میزنم!
ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ...
کسی را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را به دار آویختند :
کسی به تماشا سر برنداشت
ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود بر آمدیم
برگردیم به عقب
2ماهه پیش : این شایعه دهن به دهن می چرخه: بچه ها روزنامه پول نداره فعلا حقوق نمیدن!
۱ماهه پیش : دامنه شایعه گسترده تر میشه :همچنان پول ندارن اوضاع خیلی خرابه تحمل کنید!
شنبه پیش : از طرف مدیریت اعلام شد: ۴ صفحه سیاه سفید میشه! (ولی اعمال نشد)
۲ شنبه صبح : باز هم از طرف مدیریت اعلام شد: ۴ صفحه کم می کنیم میشیم ۱۲ صفحه ولی نیروی انسانی تعدیل نمیشه!
۲ شنبه عصر : بعد از شیطنت بعضی ها: ۴ نفر از نیروهای تحریریه باید برن!
( دل تو دله بچه ها نیست: یعنی اون ۴ نفر کین)
خوب معلومه دیگه از همه مظلوم ترها!
واقعا چرا؟
هورااااااااااااااااااااااااااااا ما یک ساله شدیم
یک ساله پیش در چنین روزی من عروسیم بود!