یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

بازدید از انگوران؛ تا اطلاع ثانوی، منتفی!

حدود 15 ماه پیش دیواره  شمالی معدن انگوران که معادل یک چهارم کل معدن بود فروریخت و این ریزش در حالی اتفاق افتاد که کارشناسان بخش معدن از ماه ها قبل این اتفاق را پیش بینی کرده بودند.

در همین باره شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران اعلام کرد: مشرف بودن ارتفاعات کوه‌های «بلقیس» و میزان بارندگی بالا در منطقه و جهت آب‌های زیرزمینی که به سمت معدن است، و شسته شدن و لغزش لایه‌های معدن ، همچنین وجود لایه رسی در زیر طبقات آهکی مشرف به قسمت شمالی معدن که حالت نفوذناپذیر بوده و باعث تجمع و عدم گذر آب و عامل لغزش و سرخوردن لایه‌های بالاتر شده بود و گسل خوردگی و خرد شدگی سنگ‌ها و تکتونیک شدید در منطقه و برداشت‌های نامتعارف در سال‌های گذشته و عدم طراحی مناسب که می‌بایست براساس اصول ژئوتکنیکی انجام می‌شد باعث عدم پایداری پله‌های معدن شده و شکستگی دیوار شمالی معدن و لغزش طبقات،نهایتا منجر به ریزش شده است. همچنین به گفته کارشناسان وقت شرکت تهیه و تولید، علیرغم تمام تمهیدات انجام شده و استفاده از کارشناسان داخلی و خارجی در زمینه تثبیت و تحکیم دیوار، به دلیل سرعت لغزش ناشی از عوامل ذکر شده امکان کنترل دیواره‌ها میسر نشده است.

اما نکته جالب توجه آنکه طی 15 ماه زمان سپری شده از این اتفاق تلاش خبرنگاران حوزه معدن برای بازدید از معدن انگوران برای قرار گرفتن در جریان بازسازی معدن به سر انجام نرسید تا اینکه مدیر عامل شرکت تهیه و تولید مواد معدنی در دیداری  دوستانه خبر بازدید از انگوران را در اواخر مهر اعلام کرد ، که این مهم نیز به سر انجام نرسید تا چند روز پیش که باز بارش برف سنگین در منطقه انگوران این فرصت را از اصحاب رسانه گرفت!

ذکر این نکته هم  خالی از لطف نیست که با توجه به زمان انتخاب شده برای بازدید از انگوران یعنی اواخر آذر ماه که به طور معمول در این برهه زمانی منطقه انگوران پوشیده از برف است! و با توجه به تجربه های قبلی، پیش از اعلام به تعویق افتادن بازدید از سوی روابط عمومی تهیه و تولید این اتفاق از سوی خبرنگاران حوزه معدن پیش بینی شده بود، ظاهرا ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند تا پای خبرنگاران به معدن انگوران باز نشود!

به دیداری دگر دل خوش کرده ام

شاید بیاید پیش

به دیداری دگر چون هر بار

شب باشد تاریکی

سکوت و شوکران

دستهای سرد تو

و شاید اشک

و تو هرگز نگویی با من از اندوه و جدای

به دیداری دگر دل خوش کرده ام

شاید بیاید پیش

امیدی سخت دارم من

به دل خواهشی اندک

و تو هم هرگز نگویی با من

سفر بی بازگشت خویش

به دیداری دگر دل خوش کرده است

این دل

دل عاشق

دل مجنون و آواره

دل شوریده و شیدا

دل بیچاره

دل تنها ، وارث غمها

به دیداری دگر

تنها به یک دیدن

چه دلتنگم چه دلتنگم  برای دیدنت  


 

کمک

 

حتما تا حالا همه شما پیش اومده که از دست کسی یا چیزی عصبانی بشید

من وقتی عصبانی  میشم خیلی حالم بد میشه و تا حالا نتونستم راه حلی پیدا کنم که بتونم خودمو کنترل کنم و نمیدونم کسی که منو عصبانی کرده چیکار کنه بهتر میشم  تا این حد که بچه های روزنامه همیشه به من میگن تو آخرش از سکته قلبی میمیری چون خیلی بد عصبانی میشی.

حالا از شما میخوام که به من کمک کنید اول بگید عصبانیت شما چه جوریه و  اون رو چه طور مهار می کنید!


تو پرانتز   ۲شنبه دیگه ۱۹ آذر ماه تولده منه و کادو یادتون نره


آه از آن نگاه

آّه از آن نگاه

واژه می شوم

                           مرا مرور می کند

سنگ می شوم

                           مرا بلور می کند

شیشه می شوم

                           ز من عبور می کند

تا که پشت می کنم به آفتاب

                           مثل سایه روبروی من ظهور می کند

آّ از آن نگاه

عاقبت تمام هستی مرا

                           ذره ذره نور می کند 


 (در حاشیه: از نوشتن این شعر هیچ منظوری نداشتم فقط به نظرم زیبا اومد)

یه ذره معرفت

 

 

تعداد آدم های بی معرفت هر روز بیشتر میشه و از قشر با معرفت ها هر روز کاسته میشه !

آخه چرا؟

یعنی ورداشتن این گوشیه وامونده اینقدر سخته یا پیدا کردنه شماره دوستت تو دفترچه تلفن موبایل و فشردن دکمه تماس اینقدر وقت گیره؟ یا نوشتن جواب sms  خیلی  زمان می خواد؟

خبر مریضی بهترین دوستت رو مجبوری تو دلت نگه داری و به هیچ کس نگی چون به این آدم 2 ساله کسی زنگ نزده ؟

وقتی  بعد از 1  هفته  زنگ میزنی به رفیق دوره راهنماییت ! مادرش می گه زنگ بزن خونه خودش! آخه یعنی این آدم 1 هفته پیش نمیدونسته عروسیشه ؟ وقتی هم بهش میگی جوابش جالبه !( به جونه خودت یکهو اتفاق افتاده)

یا اون آدمیکه به طور معمول هر روز می دیدیش بعد 2  هفته بی خبری وقتی ازش گله  میکنی  جواب میده ( به خدا وقت نکردم) خوب چرا جواب sms  نمیدی؟ باور کن کار داشتم!

 به خدا معرفت هم  خوب چیزیه!


در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است                           وررنه با یک استخوان صد سگ رفیقت می شوند