شاید بیاید پیش
به دیداری دگر چون هر بار
شب باشد تاریکی
سکوت و شوکران
دستهای سرد تو
و شاید اشک
و تو هرگز نگویی با من از اندوه و جدای
به دیداری دگر دل خوش کرده ام
شاید بیاید پیش
امیدی سخت دارم من
به دل خواهشی اندک
و تو هم هرگز نگویی با من
سفر بی بازگشت خویش
به دیداری دگر دل خوش کرده است
این دل
دل عاشق
دل مجنون و آواره
دل شوریده و شیدا
دل بیچاره
دل تنها ، وارث غمها
به دیداری دگر
تنها به یک دیدن
چه دلتنگم چه دلتنگم برای دیدنت
به به
قشنگ بود آقا...خوبببببببببببببببببببببببب
....
شیطون حالا دلت برا کی تنگ شده؟؟؟؟
سلا م شعر قشنگی بود به قیافت نمی آد که از این تیپ شعرها بخونی
منم با حمید موافقم! (;
جدیدا مشکوک می زنی
منم با حمید رضا موافقم
بدون چراغ مطالعه اعتراف کن !
ظاهرا رو عصبانیتت کار کردی مشکل رفع شده حالا یاد دیار کردی !
منم با حمید موافقم(راستی حمید کیه؟)
سلام آقا مبارکه انگار بعد از تولد عروسی داریم
با سلام وعرض ادب خدمت شما هم وطن عزیز.براستی چرا بعضی از رسانه ها هدف اصلی خود رافراموش کرده به جای اطلاع رسانی صحیح وایجاد وحدت وارامش در کشور به دنبال ایجاد تفرقه و نفرتی کاذب بین ایرانیان هستند؟
چرا مسئولین این نوع رسانه ها فکر می کنند حقیقت فقط نزد ایشان است و ایشان تنها کاشفان حقیقتند و در سراسر ایران بهتر از ایشان هیچ فرد دگر اندیشی قادر به درک حقیقت نیست و بنابر این حق بیان ودفاع از خود را ندارد؟
آیا یک بهائی با مطالعه تهمت های روزنامه حق ندارد در ان رسانه حرفی بزند ودفاعی را بنویسد ؟
چرا این نوع رسانه ها قسمتی از صفحه خویش را به گفتمان اختصاص نمی دهند تا دیگر اندیشمندان نیزدر ان صفحه به دفاع از نظرات واتهامات بپردازد که اولا این گفتمان نشانی باشد بر ازادی ودوم اینکه مردم بهتر حقیقت راتشخیص بدهند.
ایا این عمل زشت یعنی دروغ پراکنی تقرقه افکنی وایجاد اشوب در یک کشور اسلامی جرم نیست ؟
وچرا رسانه ها نسبت به تهمت هائی که به جامعه بهائی می زنند نباید به قوه قضائیه پاسخگو باشند؟
با راه اندازی وبلاگ ناقص خود سعی دارم پاسخی هرچند مختصروساده به آن اتهامات نخ نما شده رسانه ها بدهم ودر واقع این فاصله را کمتر کنم . لطفا بی هیج پیش داوری، مطالب وب را مطالعه بفرمائید منتظر نظر و راهنمائی های شما می مانم
http://jooyya.blogfa.com/
حالا خوب شد حمید چه چیزی گفت مگه نتخابات همه موافقد یا مخالف
اینجا ایرانه کسی حق اظهار نظر نداره
شاید دلش برا ماشینش تنگ شده
بی جنبه ها
ببین مهدی هوات و داشتم حق و حساب من و بده زود بیا
بازم برات تبلیغ می کنم
اومدم بگم اون پایینی من بیدم همین
سلام آقا مهدی واقعا برات متاسفم اونجایی که شما بهش میگی دهات یه شهره که با همه کمبودهاش اونقدر زیباست که نتونی ازش دل بکنی اونقدر ارزش داره که هیچ محلاتیی حاظر نیست فراموشش کنه.
البته بهت حق میدم دست خودت نیست یه سر بیا به شهرمون مطمئنم عاشقش میشی.
عجب به جمالت
تو بیکاری و می تونی وبلاگت رو به روز کنی آخه شکم گرسنه که وبلاگ نوشتنش نمی یاد صبح تا شب به فکر درآوردن یک لقمه نان واسه زن و بچم هستم وقتی برای نوشتن وبلاگ ندارم
شما کری یا کوری یا هردو ؟!!
یه بار دیگه میپرسم ! دفعه ی دیگه بیام ببینم جواب ندادی میزنم توی سرت !
شما احیاناْ از بچه های فرحبخش نبودین ؟؟!
۱)کودوم فرحبخش؟
۲)اگه من کورم یا کرم تو نادونی که خودتو معرفی نمی کنی! چون من به هر کسی جواب نمیدم.
نکنه بلا دلت برای من تنگ شده خوب اینو می تونستی به خودم بگی
اگه خواستی بهم بگی بگو می دونی من کیم
همونی که باعث شد . . . می تونی از حمید نشونی من رو بگیری
نادون خودتی! مگه کلاْ چندتا فرحبخش داریم که میگی کودوم فرحبخش نادون ؟؟!!
دبیرستان فرحبخش ! بازم بگم ؟!!
به به چشم من روشن دو روز چشم ما رو دور دیدی ها ببین این بلاگ رو به کجا کشوندی؟ تو مگه زن و زندگی نداری که دلت برای اینو اون تنگ می شه؟ طفلی زنت که فکر می کنه تو صبح تا شب دنبال یه لقمه نون حلالی( خنده)
عالی بود
مطلب بعدیت درمورد معدن انگورانه! پیشگویی رو حال کردی؟! ;)
سلام
بمیرم برات که چقدر دلتنگی. حالا یه راهنمایی کن شاید تونستیم کمکت کنیم.