یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

یادداشت

باده پنهان نوشید که محتسب تیز است

مرگ گاهی ریحان می چیند



همه ما یه روزی میمیریم و اینکه کجا میمیریم و چه موقعیت اجتماعی داشتیم اصلا مهم نیست
مهم اینه که چه جوری بمیریم ،مهم اینه که از پا نیفتاده باشیم ، مهم اینه که سر بار کسی نباشیم ،مهم اینه که واسمون گریه کنن ،مهم اینه که کسی باشه پشت جنازمون نماز بخونه ،مهم اینه که وقتی مردیم نگن بهتر که مرد بگن ای کاش نمیمرد ،مهم اینه که تو مجلس ختم مسجد 3 بار پر و خالی بشه ،مهم اینه که هر دفعه خواستن بیان سر خاکمون با اتوبوس بیان ،مهم اینه که بعد از سه روز همه یادشون نره که ما مردیم،
مهم اینه که با اینکه فامیل درجه چندم من بود واسش گریه کردم ،از اونم مهم تر اینه که بعد 4 سال هنوز هم هر وقت میرم سر خاکش واسش گریه می کنم و از همه اینا که گفتم مهم تر اینه که دوست دارم نفر بعدی که تو آشناهام میمیره من باشم چون دیگه تاب نمیارم!

نظرات 13 + ارسال نظر
مدی یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 20:34 http://www.mahbed.blogsky.com

حالا چرا انقدر از مرگ می نویسی البته حرفات قشنگ بود ولی اگه از زندگی سیر شدی بیا تو وبلاگ من تا کمی شادت کنه

مریم یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 21:16 http://maryam8289.blogfa.com

خیلی قشنگ نوشتید.حرف دل هممون بود.در مورد مرگم دیگه نگید چون ما هم مثل شما دیگه طاقت نداریم.ان شاالله عمر با عزتی داشته باشید.

شیرین دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 18:49 http://www.zanbooreasal.blogfa.com

میگن مرگ حقه ولی مرگ با عزت وعزیزی یه چیز دیگه اس. مادر بزرگ منم همیشه میگه همه می میرن ولی خدا کنه که تا وقت مردن از دست و پای خودت باز نشی. ولی من دوست ندارم کسی برام گریه کنه یا وقت کنه برام سیاه بپوشه ولی دوست دارم که یادم باشن.ولی متنت زیبا وبسیار حقیقی بود.

حمیدرضا طهماسبی پور چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 http://hrtp.blogfa.com

سلام مهدی جون
بگن خدا چیکارن کنه...نمی نویسی ...نمی نویسی حالا هم که نوشتی ؟؟؟!!
....
تو هم دچار یاس شدی ؟؟
منو رها کن از این غم ابدی

امیر چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:39 http://amir59.blogsky.com

سلام
منم موافقم همه میرند اما تو از خانومت اجازه گرفتی همچون آرزویی کردی؟

آذر یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:05 http://azarjazayeri.blogfa.com

بهتره بهش فکر نکنی
چون الانم دفت کنی هممون مردیم

منظر ویسی یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:06 http://manzar_v2003.persianblog.ir/

نمی دونم چرا اینقدراز زندگی سیر شدید درحالی که درعنفوان جوانی ُزندگی نسبتا تازه ای راشروع کردید .
اما چیزی که می دونم اینه که این احساس چیز جدیدی نیست .
دربرخی از مقاطع از زندگی شاید هر انسانی اونو تجربه کرده باشه.
هر چیزی به وقتش!!!
دو روز دیگه با به دنیا اومدن اولین فرزندتون برای نوشته چنین چیزی حتما تاسف خواهی خورد!
پس امروزت را دریاب!

پدرام علیزاده دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 http://www.andishehyeariya.blogfa.com

مهدی جان امیدوارم همیشه سلامت وشاد باشی. دوست عزیز از این حرفها دیگه نداشتیم!

نرگس چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:54 http://nniki.persianblog.ir

ای بابا این چه حرفیه؟! ایشالا که سالها زنده باشی. با خوندن مطلبت غمگین شدم .دیگه ازین جور مطالب ننویس! :(

امیر پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 17:56 http://amir59.blogsky.com

نمی خواهی یه چیز جدیدی بنویسی که از این تصویر قبر فاصله بگیریم


خطرناکه عوضش کن میبینی خدای نکرده یه وقت پای یکی سر می خوره نا غافل می افته توش ها و دیگه پشیمونی شودی نداره

حمیدرضا طهماسبی پور شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:36 http://hrtp.blogfa.com

اگه ایندفعه بیام این مطلبت باشه دیگه میرم و .........دوباره میام ها[تایید]

پسر بده شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:24 http://www.kavei.blogfa

سلام ازت میخوام تا نمردی عید بیای محلات بهت خوش میگذره

نرگس چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 http://nniki.persianblog.ir

نمیخوای این مطلب مرگ ومیر رو جمع کنی؟! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد